امامِ رئوف | ||
عمری غبار حضرت معصومهایم ما تا در جوار حضرت معصومهایم ما هرچند بار حضرت معصومهایم ما در سایه سار حضرت معصومهایم ما اهل دیار حضرت معصومه ایم ما
ای آرزوی پنجره فولاد آمدیم ای قبله گاه طاق گوهرشاد آمدیم بر خاک بوسه داده و بر باد آمدیم باب الجواد حاجت ما داده آمدیم حالا کنار حضرت معصومه ایم ما
تا نور میدمی به تمام چراغها رد میشویم مثل نسیم از رواقها معراج میرویم به دوش بُراقها فریاد میشویم از این اشتیاقها دل بی قرار حضرت معصومهایم ما
ما را که عمر نوح دمی نیست پیش تو ما گشته ایم هیچ غمی نیست پیش تو شاه و گدا زیر و بمی نیست پیش تو یاد بهشت جرم کمی نیست پیش تو محو بهار حضرت معصومه ایم ما
روح الامین که حاجب دولتسرای توست از خادمان کعبهی دارالشفای توست تو کیستی که صحن رضا در هوای توست ایوان طلا هوایی گنبد طلای توست شکرش دچار حضرت معصومهایم ما
با لطف مادرانهات احیا شدیم شکر برکه نه، رود نه، دریا شدیم شکر مولا نگاه کرده و آقا شدیم شکر ذریّههای حضرت زهرا شدیم شکر ایل و تبار حضرت معصومهایم ما
بانو! اگر چه پیش تو خشت محقّریم از خشتهای خانهی موسی بن جعفریم عمریست از کنار شما لقمه میبریم از صحن جامع آمدهایم و کبوتریم سجده گذار حضرت معصومهایم ما
ما را نشان گرفت اگرچه ملال غم هرچند پر شده همه جا قیل و قال غم ما را گره زدند به پرهای بال غم ما را گره زدند ولی بیخیال غم تا خاکسار حضرت معصومهایم ما
تا سر سپردهی علم زینبیهایم سر میدهیم و مرد غم زینبیهایم ما از غبار محترم زینبیهایم ما کشته مردهی حرم زینبیهایم چون ذوالفقار حضرت معصومهایم ما حسن لطفی برگرفته از وبلاگ یا شبیر [ سه شنبه 93/6/4 ] [ 9:50 عصر ] [ کبوترِ حرم ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |